دایره المعارف ترکمن
پرببینده ترین مقالات ترکمن آدلری
ورود کاربر
|
اشعار الحاقی به مختومقلی
نوشته شده توسط MatinGHezeljeh در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۲۲ (7927 بار خوانده شده)
خلاقیت ادبی مختومقلی توجهی بسیاری از پژوهشگران و دانشمندان را به خود جلب نموده است. در اواخر قرن 18 و اواسط قرن 19 میلادی برخی از اشعار او به زبانهای آلمانی و انگلیسی ترجمه و چاپ شد. در آغاز قرن بیستم به ویژه پس از انقلاب اكتبر سال 1917 میلادی اشعار برگزیده او به تمام زبانهای جمهوریهای سابق شوروی، همچنین به زبانهای فرانسوی، لهستانی و انگلیسی منتشر شد. در سالهای برقراری جمهوری اسلامی در ایران نیز تعداد كثیری از آثار منظوم او به زبان فارسی ترجمه و نشر گردید.
كارهای انجام گرفته بر آثار مختومقلی را میتوان به سه مرحله تقسیم نمود: مرحلهی اول: جمع آوری آثار شاعر از دستخطها و منابع قدیمی، بدست آوردن دیوان خطی او از نقاط مختلف جهان به ویژه از آسیای میانه، ایران و موزههای سایر كشورها. مرحلهی دوم: شناختن و شناساندن شاعر به مردمان جهان در اثر پژوهشهای همه جانبه. این مرحله به دوران پس از انقلاب اكتبر و به دوران رژیم خودكامهی كمونیستی در اتحاد شوروی سابق مربوط است. در این دوران تحریفات زیادی در آثار شاعر انجام گرفت كه عبارت است از الحاق اشعار ضد دین و مذهب و به سود مرام كمونیستی كه تاریخچهی مختصر آن را در زیر بیان خواهیم داشت. مرحلهی سوم: دوران كنونی. یعنی دوران بعد از فروپاشی رژیم شوروی است. خوشبختانه در این دوران هیچگونه ممنوعیتی در تركمنستان مثل سابق برای چاپ و نشر آثار عرفانی و مذهبی شاعر وجود ندارد. با وجود این هنوز هم به علل ذهنی و وجود بقایای جهانبینی سابق به بهانههای غیر منطقی از بیان حقیقت جلوگیری میشود. چندی پیش این مسئله در صفحات روزنامهی «ادبیات و صونغات» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در این بحث عدهای از ادیبان، نویسندگان، استادان و روزنامهنگاران شركت كردند. تعدادی به عنوان مخالف و تعدادی نیز موافق مقالاتی نوشتند. در نتیجه، بسیاری از مسائل مربوط به تحریفات و اضافات در آثار مختومقلی كاملا آشكار نشد. افسوس كه دخالت مقامات رسمی تركمنستان باعث قطع بحث در صفحات روزنامهها شد و بدین گونه بار دیگر پردهبرداری كامل از اشعار نوساخته كه به عنوان آثار نویافتهی او چاپ و منتشر میشود جلوگیری به عمل آمد. در اینجا پرسشی بوجود میآید و آن اینست كه این «اشعار نویافته» از چه زمانی و توسط چه شخصی پیدا شده است و از چه زمانی در مطبوعات شروع به انتشار گردیده است؟ این مسئله داستانی دارد بسیار شنیدنی كه در وهلهی اول قابل قبول بوده، ولی تعمق در آن و اندكی پژوهش، كذب آن را كاملا آشكار میسازد. داستان پیدا شدن دستخط دیوان مختومقلی كه حاوی «اشعار نویافته» میباشد، از این قرار است: به طوری كه روزنامهی «لیتراتورنایا گازتا» («روزنامهی ادبی» ارگان نویسندگان اتحاد شوروی سابق) در تاریخ بیستم آوریل سال 1946 میلادی نوشته، سه نفر طلبه در یكی از مدرسههای قدیمی بخارا مشغول تحصیل بودهاند. آنان كه یكیشان تاجیك، دیگری ازبك و سومی تركمن بوده در یك حجره زندگی میكردهاند. روزی از روزها، یكی از طلاب میخی جهت آویزان كردن لباس خود به دیوار میكوبد. دیوار فرو میریزد و در نتیجه، طاقچهای آشكار میگردد كه در آن مقداری كتاب خطی وجود داشته است. طلاب به بررسی آن كتب خطی میپردازند. ضمن بررسی معلوم میگردد كه یك دستخط متعلق به علیشیر نوایی و چهار دیوان اوست. آن را به طلبه ازبك میدهند. یكی دیگر از دستخطها شاهنامهی فردوسی بوده كه آن را هم به طلبهی تاجیك میدهند. دستخط سوم دیوان اشعار مختومقلی بوده، كه آن هم مسلماً به طلبهی تركمن كه پدر «قلیچ موللیاوف» (ماتمی) بوده تعلق میگیرد. به طوری كه روزنامهی نامبرده مینویسد گویا این دستخط حاوی اشعار ضد مذهب و قوانین حاكم بوده و خود صاحب كتاب توصیه نموده كه این دستخط به سایرین نشان داده نشود تا مبادا مورد پیگیری قرار گیرد. به همین دلیل نیز گویا صاحبان كنونی دستخط، آن را به كسی نشان نمیدهند. البته، این حرفها را هیچگونه منطقی نمیپذیرد. تحقیقات بعدی، كذب بودن چنین گفتهها را كاملا عیان ساخت. در نتیجهی تحقیقاتی كه در تاشكند و دوشنبه انجام گرفت، داستان پیدا شدن دستخطهای قدیمیشاهنامهی فردوسی و دیوان نوایی كاملا آشكار شد. هیچیك از شاعران، نویسندگان و پژوهشگران ازبك و تاجیك كمترین اطلاعی از این قضیه نداشتند. اگر دستخط فردوسی یا نوایی یافت میشد به عنوان یك كشف ادبی حتماً در مطبوعات منعكس میشد و لااقل متخصصین فن از آن آگاه میشدند. این یك طرف قضیه است. مسئلهی دیگر مربوط به دیوان تازه پیدا شدهی مختومقلی است. روزنامهی «لیتراتورنایا گازتا» (روزنامهی ادبی) مقاله خود دربارهی این كشف جدید را چاپ كرد، شخصی بنام قلیچ موللیاوف - پسر همان طلبهای كه قبل از انقلاب اكتبر در بخارا تحصیل میكرده - تعداد زیادی شعر را به خط لاتینی نوشته و به عنوان اشعار مختومقلی تحویل شعبهی دستخط های پژوهشكدهی ادبیات «مختومقلی» آكادمی علوم تركمنستان داده و مبلغی وجه نیز دریافت داشته است. در همان سالها تعدادی از این اشعار با برخی تصحیحات در صفحات مجلات، به ویژه مجله «سوویت ادبیاتی» (ادبیات شوروی) چاپ و منتشر شده است. بعدها تعداد بیشتری از این شعرها وارد اشعار برگزیده شاعر گردید كه تاكنون ادامه دارد و در كتب درسی نیز مشاهده میشود. جریان بدین ترتیب ادامه داشت تا اینكه بعضی از پژوهشگران در نتیجه بررسیهای پیگیر موفق شدند نه تنها تحریفات در آثار مختومقلی بلكه ساختگی بودن اضافات «نویافته» را به اثبات برسانند. در این مسئله خدمات مرحوم دكتر آخاللی و همسر ایشان زلیخا محمدوا (عضو آكادمی علوم تركمنستان) كه یكی از كمنظیرترین دانشمندان زن تركمن میباشد شایان تقدیر است. دكتر زلیخا محمدوا عضو انجمن تركشناسی تركیه و مسلط به زبانهای روسی، تركی، فرانسه و انگلیسی بود. وی در سال 1961 مقالهی مفصلی در مجلهی انستیتوی خاورشناسی «خلقهای آسیا و افریقا» منتشر میكند و پرده از راز اشعار «نویافتهی » مختومقلی برداشت. دكتر آخاللی نیز مقالهی مفصلی برای چاپ آماده كرد كه متأسفانه با دخالت متنفذین و مقامات حزبی منتشر نشد. ایشان متن انتقادی آثار مختومقلی را نیز آماده كردند كه باز به عللی موفق به انتشار آن نگردید. آن مرحوم آرزو داشت بررسیهای سی ساله را روزی در وطن شاعر - تركمن صحرای ایران اسلامی - مورد توجه قرار گیرد و به چاپ برسد. انتشار مقالهی زلیخا محمدوا در مجلهی «خلقهای آسیا و افریقا» (شمارهی 6 سال 1961) در مسكو باعث عكسالعمل شدیدی در بین طرفداران اشعار «نویافته» و متنفذین حاكم شد. در حقیقت آنان از این عمل غافل مانده بودند والا به هر شكلی از چاپ آن جلوگیری میكردند. به هر حال پس از انتشار این مقاله، تبلیغات شدیدی بر علیه افشاگران اشعار نویافته آغاز شد. انجمن نویسندگان تركمنستان در جلسهی مشورتی خود به ریاست بردی كربابایف بدون ارائه هیچگونه دلیلی اشعار نامبرده را از آن مختومقلی دانست. آكادمی علوم تركمنستان نیز كمیسیونی متشكل از هشت نفر ترتیب داد تا سرنوشت اشعار نویافته را تأیید نماید. در نتیجهی بحثی مختصر، این اشعار با اكثریت آرا (پنج نفر) متعلق به مختومقلی دانسته شد. سه نفر - آ. مردوف، زلیخا محمدوا و آكادمیسین بایمحمد قارریاوف - به علت مخالفت با چنین تصمیمی از امضای صورتجلسه خودداری نمودند. بدین ترتیب این مسئلهی مهم، بدون اشتراك نظر اكثریت مردم علاقمند به آثار شاعر، حلشده تلقی گردید. در آن جلسه از كمیسیون آكادمی علوم، آ. مردوف پیشنهاد نمود كه در این باره، در صفحات مطبوعات متخصصین و دوستداران آثار شاعر نیز اظهار نظر كنند و عقیدهی خود را بیان دارند. متأسفانه رئیس كمیسیون بردی كربابایف با این پیشنهاد مخالفت قطعی نمود و از آشكار شدن حقایق جلوگیری كرد. او از افشای این تحریفات میترسید. زیرا خود هنگام ریاست انجمن نویسندگان خریدار آن به اصطلاح اشعار نویافته بود. اما رد و انكار مقالهی زلیخا محمدوا كه اوتوریتهی زیادی در بین زبانشناسان روسیه و آسیای میانه داشت كار آسانی نبود. به ناچار كمیتهی مركزی حزب كمونیست تركمنستان از قلیچ موللیاوف كه عضو حزب بود طلب توضیحات نمود و خواستار دستخط نویافته شد و در همین جا بود كه دستفریبكاران عالمنما، رو شد. او كتباً به كمیتهی مركزی نوشت كه هیچگونه دستخطی از اشعار مختومقلی در نزد وی وجود ندارد، او آن اشعار «نو یافته» را از زبان بخشیها در بازار «مرو» نوشته و ضبط نموده است. بدین ترتیب آشكار شد كه مسئله مدرسهی بخارا و یافته شدن دستخطهای آثار نوایی، فردوسی و مختومقلی از دیوار حجره، افسانهای بیش نبوده و ساختگی و عاری از حقیقت است. با وجود اعتراف قلیچ موللیاوف و اذعان او كه هیچگونه دستخطی پیش او نیست باز یك پرسش جدی دیگر بوجود میآید و آن اینست كه وی دهها شعر و دو منظومهی بزرگ به نامهای «مروشاه و جهان»، «جاویدان و زنخدان» را كه مجموعاً صدها بیت دارند از زبان كدام بخشی و در چه زمانی نوشته و ضبط نموده است؟ این پرسش بدون شك پاسخ قانع كنندهای نخواهد داشت، زیرا اولا هیچ یك از این اشعار حتی یك سطر آن نیز در دیوانهای خطی و چاپی قدیمی مختومقلی دیده نمیشود. ثانیاً هیچ شعری یا سطری از این اشعار نویافته قبلا و بعداً از زبان بخشیها نوشته نشده است. در صورتی كه هر سال كارمندان پژوهشكدهی دستخطها از بین مردم و بخشیها مطالب فولكلوری و ادبی جمعآوری مینمایند. لذا این توضیح قلیچ موللیاوف نیز بیپایه و كذب است. جای بسی شگفتی است كه ناشران آثار مختومقلی، اشعار نویافته را در یك جلد ویژه (جلد سوم) به چاپ رساندند، ولی جرأت نكردهاند كه دو منظومهی فوقالذكر را وارد آن نمایند. زیرا مضمون و استحكام كلمات به قدری مفتضح و مبتذل است كه وارد كردن آنها به دیوان مختومقلی بدون شك باعث خدشهدار شدن اعتبار شاعر و افشای افكار غلط ناشران میگردید. در رابطه با اشعار «نویافته» در بین مردم و محققین بارها این سؤال مطرح بود كه اگر این اشعار متعلق به مختومقلی نبوده و سرودهی خود موللیاوف است، چرا آنها را به اسم خود نداده و به نام خود منتشر ننموده است. او كه شاعر نبوده و با نام خود شعری ننوشته است؟ جواب این سؤال كاملا واضح است. درست است كه قبلا كسی از شعرگویی موللیاوف اطلاع نداشته، ولی بررسیهای بعدی معلوم ساخت كه ایشان با تخلص «ماتمی» شعر گفته و تعداد 36 شعر از او (یكی به زبان روسی) در شعبهی دستخطهای آكادمی علوم تركمنستان (كه در حال حاضر انستیتوی دستخطها نامیده میشود) موجود است (به شمارهی 795 ف). این اشعار به خط خود قلیچ موللیاوف نوشته شده و در تاریخ 24 دسامبر 1945 در ازای دریافت یكهزار و صد و بیست و دو روبل تحویل شعبه دستخطها داده شده است. این اشعار شامل سرگذشت خود و زندانی شدن برادرش محمد و مطالبی اجتماعی و انتقادی میباشد كه با اهداف رژیم آن دوره سازگار نبوده است، طبیعی است كه چنین اشعاری در آن دوره نمیتوانست مورد قبول و پسند هیئت حاكمهی آن زمان باشد، برای همین است كه مؤلف صحبتی از آن آثار خود نكرده و آنها در آرشیو شعبه، دست نخورده باقی ماندهاند. شاعر در جای جای این دستخط دربارهی خود و شعرگوییاش آشكارا بیان میدارد. برای مثال در شعر «سلام بگو» كه به مناسبت زندانی شدن برادرش سروده، خطاب به باد صبا چنین میگوید: موللی ایشان اوغلی دیر ـ آی محمد، گؤرسنگ منینگ دوغانیما سلام دیی ترجمه: فرزند موللی ایشان، نامش محمد گر ببینی سلام مرا به او برسان در پایان شعر، تخلص خود را ماتمی آورده است: یكه قالان دوغان ـ ماتمی قولدان، گؤرسنگ منینگ دوغانیما سلام دیی ترجمه: از برادر تنها مانده ـ ماتمی بنده گر ببینی سلام مرا به او برسان در جای دیگر همین شعر، خود را شاعر نامیده است: ...عندلیب، ریحان، باغ بوستاندان، شاهیر اینیسیندن غزل دستاندان، وردومیز مارگیانا، اول گلستاندان، گؤرسنگ منینگ دوغانیما سلام دیی ترجمه: از عندلیب، از ریحان، از باغ و بوستان از برادر كوچك شاعرش، از غزل و داستان از موطنم مارگیانا، از آن گلستان گر ببینی سلام مرا به او برسان بدین ترتیب جای هیچگونه تردیدی باقی نمیماند كه قلیچ موللیاوف با تخلص «ماتمی» اشعار زیادی سروده و اشعاری را كه به نام مختومقلی به جامعه تقدیم داشته، در حقیقت ساخته و پرداختهی خود ایشان است. جالب اینست كه در این اشعار نام و تخلص هر دو شاعر- مختومقلی و ماتمی- از لحاظ تعداد حروف صدادار شبیه هم هستند. اگر در شعر به جای تخلص «فراغی»، «ماتمی» را بگذاریم و یا به جای مختومقلی، قلیچ موللی بگذاریم در قافیه شعر هیچگونه مشكلی از لحاظ قافیه ایجاد نمیشود. با وجود این حقایق جای بسی شگفتی است كه چند سال پیش با توضیحات مختصری چندین شعر از همین شاعر (قلیچ موللیاوف ماتمی) را روزنامههای عشق آباد به عنوان شاعر كلاسیك قرن 19 میلادی در صفحات خود منتشر ساختند. ولی پس از آنكه آ. مردوف مقالهای با تیتر «ماتمی كیست؟» در روزنامهی «تركمنستان» نوشت یكی بودن ماتمی و قلیچ موللیاوف كاملا آشكار گردید و پرده از شاعر كلاسیك قرن 19 بودن ماتمی برداشته شد تا اینكه همان شخص ارائهكنندهی اشعار ماتمی مجبور شد بار دیگر در روزنامه مقاله بنویسد و یكی بودن ماتمی با قلیچ موللیاوف را بپذیرد(1). پس از آشكار شدن این مطلب مسئله اثبات تحریفات و اضافات «نویافته» تا اندازهای آسانتر شد. زیرا مقایسهی متون اشعار ماتمی و اشعار «نویافته» مختومقلی كه به خط ماتمی نوشته شده و تحویل شعبه دستخطها داده شده و منحصر بفرد است خیلی چیزها را روشن و آشكار نمود. اولین چیزی كه باید گفت اینست كه این اشعار «نویافته» همگی تقلید از مختومقلی حقیقی و سایر كلاسیكهای تركمن است، به اضافهی اشعاری كه قرآن را نفی میكند و یا مخالف مذهب است. در ثانی اشعار «نویافته» در مقایسه با اشعار قدیمی مختومقلی كمسواد بودن سرایندهی آن اشعار را نشان میدهد. در این باره مثالهای زیادی را میتوان آورد: بنا به اعتقاد مسلمانان فرشتهی اجل «عزرائیل» نامیده میشود، اما در اشعار ماتمی فرشته اجل جبرائیل نامیده شده است. شعر «سان بولسام» (اگر به شمار آیم) كه به مختومقلی نسبت داده شده همه گونه اغلاط فاحش را دارد. مثلا: جان گؤتریب باریب یتدیم بر بابدان خرقه گییب، ایل ایچینده سان بولسام تون ایچینده باریب بیت الله تابدان زار ییغلایان صاحبلاره خون بولسام(2). جملات و قوافی این بند و بقیه بندهای این شعر به قدری بیمعنی و بیربط است كه ترجمهی آن نیز بیمعنی درمیآید. در هر حال ترجمه چنین است: «جان را بلند كرده به یك باب رسیدم، كاش من نیز خرقه پوشیده بین مردم به شمار آیم. در توی شب رفته به بیت الله تابدان (فقط به خاطر قافیه آورده شده و در اینجا بیمورد است) به صاحبان گریان خون شوم؟» به طوری كه مشاهده میشود چنین ساختههایی را چگونه میتوان شعر نامید و به مختومقلی نسبت داد؟ در همین شعر بند دیگری را میخوانیم: اوقیب بیلدیم صیادینینگ «بوستانی»، گؤر، نه عجب خاقانینینگ «مدیانی»، ایستار من «شانامه»، «ساقینامانی»، خلیف عمر برلان سلیمان بولسام. ترجمه: خواندم و دانستم «بوستان» صیادی را، چقدر خوبست «مدیان» خاقانی، آرزو دارم «شاهنامه» و «ساقینامه» را، به اتفاق خلیف عمر، كاشكی سلیمان میشدم. در اینجا نیز گوینده شعر مؤلف كتاب «بوستان» را كه حكمفرمای ملك سخن شیخ اجل سعدی است. شاعر كلاسیك ازبك (صیادی) معرفی كرده است و «ایوان مدائن» خاقانی را به «مدیان» تبدیل نموده، از همه بدتر برای خلیفه عمر كلمه «خلیف» را كه در زبان معاصر روسی چنین مستعمل است آورده است. با دیدن این اشتباهات كه در نسخه اصلی دستخط «نویافته» (به شماره 1123 الف) موجود است ناشران آثار مختومقلی مجبور شدند مثل بسیاری جاها این اشتباهات را تصحیح و یا تحریف نموده به جای كلمهی «خلیف عمر» كلمه «مالك عمر» گذاشته صیادی را نیز به سعدی تغییر دهند. در شعر دیگری به نام «شیرغازی» بنا به روایتی مختومقلی در خیوه مدتی طلبگی كرده هنگام مراجعت و خداحافظی با مدرسه «شیرغازی» این شعر را سروده است. در جای دیگری میگوید: «خداحافظ امروز من از رودخانه جیحون گذشتم و رفتنی شدم. به سلامت بمان «شیرغازی» زیبا». بر كسی پوشیده نیست كه شهر خیوه دورتر از رودخانه جیحون واقع است و برای آمدن به طرف موطن مختومقلی احتیاجی به گذشتن از آن نیست، چون كه آن رودخانه پشت و در طرف شمال خیوه واقع شده است. خود این یكی از دلایلی است كه سرایندهی آن شعر اطلاعات جغرافیایی كامل نداشته و در آن حدود نبوده است. غیر ممكن است كه مختومقلی چنین چیزی بنویسد. یكی از اشعاری كه به غلط به مختومقلی نسبت داده میشود شعری است بنام «تركمنینگ» كه پر از اغلاط دستوری میباشد. این شعر را نزدیك بود به عنوان سرود ملی تركمنستان بپذیرند. پس از انتشار مقالهی آ. مردوف - به اتفاق یكی از شعرای تركمنستان - از قبول آن جلوگیری شد. این شعر مرزهای تركمنستان را همین مرز كنونی دوره شوروی سابق میداند. در صورتی كه در قرن 18 میلادی، یعنی دورهی زندگانی مختومقلی مرز كنونی وجود نداشته است. از طرف دیگر در متن شعر نیز ناشران تحریفات چندی نمودهاند. یكی از تحریفات دربارهی تخلص شاعر میباشد. در كلیهی دستخطهای قدیمی متعلق به مختومقلی تخلص شاعر به شكل «فراغی» آورده شده و خود شاعر نیز آشكارا میگوید: مختومقلی آدینگ دؤندی فراغا فارغ بولوپ چك اؤزینگی قیراغا ترجمه: «مختومقلی، نامت به فراغی تبدیل شد، فارغ شو و خود را به كناری بكش» اما در اشعار «نویافته» سازندگان اشعار جدید یقین معنی كلمه «فراغ» را ندانسته آن را «فراق» تصور كردهاند و طبق روایتی كه گویا مختومقلی از نزدیكان خود به دور افتاده این تخلص را قبول كرده است. در چندین شعر «نویافته» كه بدون شك ساختهی خود موللیاوف ماتمی و یا یكی از همدورههای اوست، خلص شاعر به شكل «فراقی» آورده شده است. مثال: آیرا دوشیب كعبهدن قویدیم فراقی آدیمه (از كعبه جدا شده نامم را فراقی گذاشتم). در زبان تركمنی كلمهی «كعبه» به غیر از «خانهی كعبه»، به پدر و مادر و برادران ارشد نیز اطلاق میگردد. تبعید شدن پدرش و زندانی گشتن برادرش را اگر در نظر بگیریم میتوانیم حدس بزنیم كه در این شعر منسوب به مختومقلی، سرایندهی اصلی (كه همان موللیاوف ماتمی باید باشد) بدون شك پدر و برادر خودش را در نظر داشته است. مختومقلی كه تخلص فراغی را قبول كرده در آن واحد نمیتوانسته است با تخلص «فراقی» شعر بگوید. چنین تناقضات در اشعار «نویافته» یكی دو تا نیست. یك چیز بسیار جالب كه بدون شك باعث شگفتی خواننده خواهد شد تشابهات اغلاطی است كه در اشعار «نویافته» و سرودههای خود قلیچ موللیاوف ماتمی به چشم میخورد. در زبان تركمنی كلمهی «یاویز» معنی «سنگین و دشوار» را میدهد و در اشعار فراغی هم به همین معنی آمده است. اما در اشعار «نویافته» و در اشعار ماتمی (در هر دو) این كلمه به معنی «یالنگیز ـ یالغوز» یعنی «تك و تنها» آورده شده و درهیچ اثر ادبی و لهجهی دیگری چنین پدیدهای مشاهده نشدهاست. مثال: نیجه قوچ ییگیدینگ یاویز باشینی یوز غوغا سالاندیر ییگیتلیك چاغی ترجمه: «سر تنهای بسیاری از جوانان را به صد غوغا دچار ساخت موسم جوانی». مثالی دیگر: كلمهی «چامان» در زبان تركمنی «كندرو، تنبل» معنی میدهد در آثار خود مختومقلی هم به این معنی آمده است. اما در اشعار «نویافته» و اشعار ماتمی به معنی «تندرو» آورده شده است. این نیز یكی بودن منبع این اشعار را میرساند. وجود كلماتی چون «یفرات، خلیف» (كه تلفظ روسی «فرات و خلیفه» است) در اشعار جدید دلیل بر اینست كه این اشعار در قرن بیستم ساخته شده. در قرن 18 میلادی مختومقلی هیچگونه رابطهی ادبی و زبانی با روسها نداشته است. كلمهی «آربالت» به معنی یك نوع سلاح كه در اشعار جدید آورده شده كلمهایست كه ریشه لاتینی دارد و از زبان فرانسوی به زبان روسی وارد شده كه بسیار كم استعمال است و حتی در آثار شاعری شهیر چون پوشكین هم دیده نمیشود. لذا وجود چنین كلمهای در آثار مختومقلی در قرن 18 میلادی چیزی است محال حتی ناشران اشعار مختومقلی به معنی اصلی كلمه پینبردهاند و آن را به معنی جانداری قبول كردهاند و اصل متن را كه در دستخط جدید (به شمارهی 1123 الف) به شكل «آربالت قولینگده، ای مختومقلی». یعنی: «آربالت در دست تو است، ای مختومقلی» آمده تحریف كرده یا نفهمیده و به شكل «آربالت قولینده، ای مختومقلی». یعنی: «در دست آربالت ای مختومقلی» در آوردهاند. قلیچ موللیاوف (ماتمی) كار خلاقیت خود را به جایی رسانده كه در یك جای اشعار «نویافته» تخلص خود را نیز به عنوان همشاگردی مختومقلی آورده است. یقین فراموش كرده است كه خود با تخلص ماتمی اشعاری سروده و یا تصور كرده كه كسی از آن اشعار اطلاع نخواهد یافت. او از زبان مختومقلی میگوید: محمدصفادیر قرداشیم ملا ماتمی ساپاقداشیم(3) ترجمه: «محمدصفا برادرم است و ملا ماتمی همدرسم است» یكی از كیفیات بارز اشعار «نویافته» متغایر بودن مضمون آنها با حقایق تاریخی است. به طوری كه معلوم است مختومقلی در تركمن صحرای ایران كه در سمت جنوب كوههای سونگیداغی واقع است به دنیا آمده و زندگی كرده است و قسمتهای جنوبی آن نیز جزء تركمن صحرا محسوب میشده است. لذا در زمان مختومقلی مرز تركمنها كوههای سونگیداغ نبوده است. علیرغم این حقیقت در اشعار «نویافته» دربارهی بیرون راندن دشمنان به آن طرف سونگیداغ گفته میشود: «پیرزنان و زنان جوان بیوه نشوند. تركمنان، مورد ایراد مردم قرار نگیرند. تمام رقبا بردهی مسلمانان شده، به جنوب سونگی داغ رانده شوند». مضمون این سطور بیربط و بیارزش است و با تاریخ مطابقت ندارد. این حرفها را نه مختومقلی، بلكه شاعر معاصر میتواند بزند. زیرا در زمان مختومقلی چنین مرزی نبوده و این مرز كنونی تركمنستان است. مثالهای بهتر از این را نیز میتوان یافت. در عصر مختومقلی (قرن 18 میلادی) زبان عربی در كشورهای اسلامی رواج داشت و مورد احترام همگان بود. با وجود این، در اشعار جدید كه منسوب به مختومقلی است زبان عربی مورد بیتوجهی قرار گرفته است: عرب زبان دوشدی خوارا، خریداری یوق اونونگ (ص 78). ترجمه: زبان عربی خوار شد و خریداری ندارد، و یا: زاقغون بولدی عرب تیلی، هندی آوازی اویانماز (ص 72). ترجمه: زبان عربی تبدیل به زهر شد، آواز هندی بلند نمیشود. در جایی دیگر، با انكار زبان عربی و حتی «قرآن مجید»،چنین میگوید: دینی هؤدیر ایلهییب سن، عجب «قرآن» گراكمس، نیلهین اول عرب زبان - اصل (عسل) زبانیم بار منینگ (ص 89) ترجمه: «تو دین را به من تقدیم میكنی، «قرآن» شگفت را لازم ندارم. به چه كار آیدم آن زبان عرب ـ زبان اصلی (همچون عسل) دارم». در عصر مختومقلی تراكمه از لحاظ دین و مذهب تحت هیچگونه ظلم و فشاری قرار نداشتند، پس نسبت دادن چنین انكاری به مختومقلی غیر قابل قبول است. به این ترتیب، آیا میتوان چنین پنداشت كه اشعار زیر از مختومقلی باشد؟ كؤر بولدی ملالار، یاییلدی یوللار، تیترهشر، قرآنا یتمهیأر قوللار. ترجمه: «ملاها كور شدند، راهها بسته شد، دستها میلرزد و به «قرآن» نمیرسد». و یا در جایی دیگر: زنداندا اوتوردی پیرلرمیز، ایشان، ایدهگیم كروندن یولدی، نیلأیین. ترجمه: پیرها و ایشانها در زندان نشستهاند، چه كار كنم آنكه را كه دنبالش میگشتم از كاروان بریدهاند. تمام این ابیات هیچگونه ربطی به عصر مختومقلی ندارد و مربوط به قرن بیستم میباشد. مربوط به زمانیست كه رژیم كمونیستی مسجدها را تبدیل به طویله و انبار ساخت، روحانیون را گروه گروه دستگیر نمود و در بازداشتگاههای سیبری به كار اجباری و مرگ تدریجی واداشت. به طوری كه ملاحظه میشود كلیه اشعار «نویافته» محصول سالهای دوران كمونیستی شوروی است و با آثار اصیل مختومقلی رابطهای ندارد (چه از لحاظ اندیشه و چه از لحاظ استحكام كلام و استعمال بدایع). اینست مختصری از تاریخچهی داستان دروغین یافته شدن دستخط دیوان قدیمی مختومقلی در یكی از حجرههای مدرسه بخارا و محتوای پر از تناقض آن. متأسفانه علیرغم تلاشهای پژوهشگران میراث ادبی شاعر، ادامهدهندگان ایدئولوژی كمونیستی كما فی السابق از افشاگری این تحریفات و اضافات نوساخته ممانعت به عمل میآورند و از نشر مقالات انتقادی جلوگیری مینمایند. جای بسی خوشحالی است كه در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی كارهای بسیار مثبتی در این راستا به وسیلهی جوانان تركمن جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. ترجمه و نشر بسیاری از اشعار مختومقلی در صفحات مجلات و روزنامهها شاهد این ادعاست. در این مقالات به خلاقیت شاعر از دید جدیدی برخورد میشود و به جنبههای عرفانی و اسلامی آثار او كه تاكنون از طرف كسی بررسی نشده بود توجه مخصوصی معطوف گشته است. متأسفانه این تحقیقات به علت عدم دسترسی به متن انتقادی اشعار شاعر و یا نشر قابل اعتبار و از همه مهمتر به علت اعتماد به نشرهای عشقآباد در بعضی موارد به همان اشعاری استناد نمودهاند كه فاقد هر گونه اعتبار ادبی بوده و از همان اشعار به اصطلاح «نویافته» است. لازم به یادآوری است كه دیوانهای منتشر شدهی شاعر در ایران از روی مجموعه آثار دو جلدی مختومقلی چاپعشقآباد است. پی نوشت: 1- روزنامهی «عشقآباد آغشامی»، 7، 8 و 12 آوریل 199). 2- دیوان مختومقلی، سال 1983، جلد اول، ص 154. 3- مختومقلی; برگزیدهی آثار، یك جلد، عشق آباد 1983، ص 146. نور محمد عاشورپور فصلنامه یاپراق، شماره 1
|
ADS
فرهنگ لغت ترکمن سؤزلوک سایت فرهنگ لغت ترکمن سؤزلوک فعالیت خود را آغاز نمود. این سایت یکی از سایت های زیر مجموعه بایراق می باشد که با تلاش دوستان تصمیم به ایجاد فرهنگ لغت ترکمنی به فارسی و بالعکس گرفتیم که در حال تکمیل شدن می باشد. جدیدترین فایل ها
بهترین دریافتها
|