دایره المعارف ترکمن
پرببینده ترین مقالات ترکمن آدلری
ورود کاربر
|
آتالار نقلی (ضرب المثل)
نوشته شده توسط MatinGHezeljeh در تاریخ ۱۳۸۷/۹/۳۰ (53626 بار خوانده شده)
أر گزسه رزقی آچیلار، عیال گزسه عایبی.
معنی فارسی: اگر شوهر سفر کند رزقش گشوده می شود زن اگر بگردد عیبش فاش می گردد. هر بیر اکین اوز وقتنده بیشر. معنی فارسی: هر محصولی به وقت خودش می رسد. کوپ بیل، آز گورله. معنی فارسی: بیشتر بدان کمتر سخن بگو. قوری سوزه میمون اویناماز. معنی فارسی: به حرف بیهوده و خالی میمون هم نمی رقصه. اییه سیز اشه گی غورت اییر. معنی فارسی: خر بی صاحب طعمه گرگ خواهد شد. خود پرست لیق دان بت پرست لیق غووی راق. معنی فارسی: بت پرستی به از خود پرستی. بیر غاپی یاپیق بولسا، مونگ غاپی آچیق. معنی فارسی: اگر یک در بسته باشد هزار در دیگر هست که بازه. معادل فارسي : گرايزد ببندد زحكمت دري به حكمت گشايد در ديگري کوپ آیلانان ییقیلار. معنی فارسی: سرانجام زیاد چرخیدن افتادن است. اود، اودندن دویماز، آدم عمردن. معنی فارسی: آتش از هیزم سیر نمیشه آدمی از عمر. یاغشی سوز بالدان سویجی. معنی فارسی: سخن نیک شیرین تر از عسل است. دشمن سنی تانامانقا، سن دشمنی تانا. معنی فارسی: پیش از آنکه دشمن تو را بشناسد تو دشمنت بشناس. الي باتیر، گوزي قورقاق. معادل فارسي: دست كار مي كند، چشم مي ترسد. اوز اوینی قوللوق ادن، اولی ایلاته بگ بولار. معنی فارسی: آنکس که خانه و منزل خودش را بتواند به خوبی اداره کند، توانایی اداره نهادهای اجتماعی بزرگتر را نیز خواهد داشت. اوزینگه یوقماجق ایشی، خلقا اتمه. معنی فارسی: آنچه را که خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند. ایل ایله سیغار، اوی اویه سیغماز. معنی فارسی: ادغام دو ایل در هم ممکن است ولی ادغام دو خانه ممکن نیست. حلوانی حکیم اییر، شلّاقی یتیم. معنی فارسی: حلوا نصیب حکیم می شود و تازیانه نصیب یتیم. بویی بیر قارش، دیلی ایکی قارش. معنی فارسی: قد داره یک وجب، زبون داره دو وجب. ایه سینه گرک بولسا قونگشی سینه حرام. معادل فارسی: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اوین نینگ سونگی اورشا بارار. معنی فارسی: شوخی آخرش به دعوا کشیده می شود. ادبی کیمدن اوگراندینگ، ادب سیز لردن. معادل فارسی: ادب را از که آموختی از بی ادبان. آغز بیرلیک همه زاتدان گویچلی دیر. معنی فارسی: وحدت و همدلی از هر چیز دیگر قدرتمندتر است. دوستدن سوزینگ گیزلامه. معنی فارسی: حرف دلت را از دوست پنهان نکن. نفس بیز اژدهادر؛ دولمازدم، دویمازدم. معنی فارسی: نفس و هوس انسان به سان اژدهایی سیری ناپذیر است. بی دولت اوغلیدن، دولتلی قیزیم. معنی فارسی: از پسر بي سعادت دختر سعادتمند بهتر است. اوقووی هر وقت اوقیسنگ گیچ دال. معنی فارسی: هر وقت به دنبال علم بروی دیر نیست یگیت دایی سینا چکر. معنی فارسی: حلال زاده به دایی اش می ره. آیدلیان سوزی، آتلیان اوق. معنی فارسی: حرفی که گفته می شود به سان تیری است که پرتاپ می شود. آجی سی بولمادیغنگ سویجی سی هم بولمار. معنی فارسی: آنچه که تلخی ندارد شیرینی هم نخواهد داشت. آچ لیق بلا سیندن دوقلیق بلاسی یامان. معنی فارسی: مصیبت سیری از گرسنگی شدیدتر است. آقماق دوستدن، عقللی دوشمان یخشی دور. معنی فارسی: دشمن دانا بهتر از دوست نادان است. حق سوزی آجی بولار. معنی فارسی: حقيقت تلخ است. کپینگ آزی، آشینگ دوزی. معنی فارسی: سخن هر چه کوته باشد نيكوتر است. ملا بولماق آنگسات، آدم بولماق قین. معنی فارسی: عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. دوغان کیم، قدرینگ بیلن. معادل فارسی: برادر آن بود که روز سختی تو را یاری کند در تنگدستی معادل فارسي: دوست آن باشد كه گيرد دست دوست در پريشان حالي و درماندگي یورغانا گورا آیاق اوزات. معادل فارسی: پا را به اندازه گلیمت دراز کن. ینگل غازالنان ذات ینگل ساویلار. معنی فارسی: آنچه که به راحتی به دست آمده به راحتی هم از دست می رود. معادل فارسي: باد آورده را باد مي برد. (هرچه به يلّلي مي آيد به تلّلي مي رود) نرخ سیز گیران مزد سیز چیقار. معنی فارسی: كارگري كه بدون طي قيمت كاري را انجام مي دهد، به مزدي نمي رسد. نیتنگ نامه بولسا مرادینگ شونده دور. معنی فارسی: نیتت هرچه باشد مقصود همان خواهد بود. الینگ ایشلاسه، آغزینگ دیشلار. معنی فارسی: اگر دستهایت کار کند دندانهایت مشغول جویدن می شوند. معادل فارسي: هركه نان از عمل خويش خورد. هر کیم ادر، اوزینه ادر. معنی فارسی: هر کسی کاری بکند برای خودش می کند. معادل فارسي: هر گلي زدي به سر خودت زدي. هنرلی زور، هنر سیز هؤر. معنی فارسی: هنرمند بی نیاز است، بی هنر نیازمند. قونگشی سینه ایمتنان، آش سیز قالار. معني فارسي: توقع بيجا از ديگران، عاقبتي جز نااميدي ندارد. سو بار یرده لای هم بار. معنی فارسی: هر جا آب هست گل هم هست. چوپاني كؤب بولسا، توقلي سي حرام اولار. معادل فارسی: آشپز كه دو تا شد، آش يا شور مي شود يا بي نمك. گوؤرا قارريسه دا، گوؤن قارريماز. معنی فارسی: تن پير شود ولی دل، هرگز. قؤرت گؤرن ايتلارينگ آغزی بير بولار. معنی فارسی: سگان گرگ ديده باهم متحد میشوند. مرد اؤزيندن گؤرر، نامرد يولداشيندان. معني فارسي: جوانمرد بلا ي وارده را به قَدَر نسبت مي دهد اما ناجوانمرد به دنبال مقصر مي گردد. قارينجا چا دوشمانينگ بولسا دا فيل چا گؤر معنی فارسی: دشمنت اگر اندازه مورچه باشد فيلش بشمار. اِل اِلی يووار، ايکی ال بيرلشيب يوزی معنی فارسی: دست دست را میشويد و دو دست باهم صورت را میشويند. (نشان دهنده ي تعاون وهمكاري) همراه بلبل سايراماسا گل آچلماز. معنی فارسی: اگر بلبل چهچه نزند گل باز نمي شود. معنی فارسی: نغمه ي بلبل شكفد غنچه را.
|
ADS
فرهنگ لغت ترکمن سؤزلوک سایت فرهنگ لغت ترکمن سؤزلوک فعالیت خود را آغاز نمود. این سایت یکی از سایت های زیر مجموعه بایراق می باشد که با تلاش دوستان تصمیم به ایجاد فرهنگ لغت ترکمنی به فارسی و بالعکس گرفتیم که در حال تکمیل شدن می باشد. جدیدترین فایل ها
بهترین دریافتها
|